English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2859 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
margin U اندک حاشیه دار کردن
margins U اندک حاشیه دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nibble U گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbles U گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbling U گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbled U گاز زدن اندک اندک خوردن
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
purfle U حاشیه دوزی کردن
fringes U حاشیه دار کردن
bordered U حاشیه دار کردن
purfle U حاشیه راتزئین کردن
bordering U حاشیه دار کردن
border U حاشیه دار کردن
fringe U حاشیه دار کردن
tat U دارای حاشیه توری کردن
commentate U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentating U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
faggot U ریشه کردن حاشیه پارچه
fagot U ریشه کردن حاشیه پارچه
faggots U ریشه کردن حاشیه پارچه
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
left justification U زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
flounce U چین دار کردن حاشیه لباس
flounces U چین دار کردن حاشیه لباس
flounced U چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing U چین دار کردن حاشیه لباس
lacevi U بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
indenting U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indent U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indents U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
slighting U اندک
drib U اندک
little U اندک
niggling U اندک
low U کم اندک
scantling U اندک
modicum U اندک
scruple U اندک
slight U اندک
slighter U اندک
few U اندک
slightest U اندک
slights U اندک
low test U اندک
thrum U اندک
paul U اندک
scarcer U اندک
fewest U اندک
scant U اندک
scarce U اندک
scarcest U اندک
scrimp U اندک
slighted U اندک
paucity U اندک
fewer U اندک
glimmers U درک اندک
flea bite U اندک ناراحتی
leaned U نحیف اندک
priggism U اندک بینی
skimpy U اندک نحیف
scanty U اندک قلیل
pinch U اندک جانشین
leans U نحیف اندک
lean U نحیف اندک
scantiest U اندک قلیل
pinches U اندک جانشین
scantier U اندک قلیل
skims U تماس اندک
glimmered U درک اندک
ounce U چیز اندک
frugal U با صرفه اندک
ounces U چیز اندک
sprinkling U شمار اندک
sprinkling U میزان اندک
whit U ابدا اندک
d. likeness U شباهت اندک
cast of melancholy U اندک مالیخولیا
darksome U اندک ی تیره
glimmer U درک اندک
in a short time U در اندک زمانی
skimmed U تماس اندک
skim U تماس اندک
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
adumbrative U اندک نمایش دهنده
fud U شخص اندک بین
by the skin of one's teeth <idiom> U باسود بسیار اندک
camber U قوزیا خمیدگی اندک
cambers U قوزیا خمیدگی اندک
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
half cap U سلام با اندک تکانی درکلاه
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
(not) move a muscle <idiom> U حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
pin prick U چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
stenotopic U دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
low frequency U امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
etna U فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
braids U حاشیه
marginally U در حاشیه
rim U حاشیه
postil U حاشیه
rims U حاشیه
skirter U حاشیه رو
list U حاشیه
bordering U حاشیه زه
brink U حاشیه
margin U حاشیه
braid U حاشیه
braided U حاشیه
outskirt U حاشیه
rand U حاشیه
margins U حاشیه
marginal U حاشیه
selvedge U حاشیه
selvage U حاشیه
skirted U حاشیه
frilling U حاشیه
listel U حاشیه
fringe U حاشیه
fimbriation U حاشیه
fringes U حاشیه
verges U حاشیه
skirt U حاشیه
skirts U حاشیه
brims U حاشیه
brimming U حاشیه
brimmed U حاشیه
brim U حاشیه
marge U حاشیه
gloss U حاشیه
kerb=curb U حاشیه
verge U حاشیه
apostil U حاشیه
bordered U حاشیه
bordered U حاشیه زه
marginal note U حاشیه
margine U حاشیه
marginate U حاشیه
border U حاشیه زه
bordering U حاشیه
draught U حاشیه
border U حاشیه
margent U حاشیه
draft U حاشیه
border line U خط حاشیه
gloss U حاشیه نوشتن بر
braids U نوار حاشیه
marginally U بطور حاشیه
kerbs U حاشیه پیاده رو
profit margins U حاشیه سود
offsetting U حاشیه صحافی
braided U نوار حاشیه
rim U لبه حاشیه
frieze U حاشیه ارایشی
bleeding edge U حاشیه نقشه
edging U حاشیه یابی
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
buffer distance U حاشیه امنیت
offset U حاشیه صحافی
braid U نوار حاشیه
rims U لبه حاشیه
bordering U حاشیه گذاشتن
marginalizing U در حاشیه قراردادن
profit margin U حاشیه سود
fringed U حاشیه دار
marginal U وابسته به حاشیه
annotator U حاشیه نویس
rimmed U حاشیه دار
impluse margine U حاشیه ایمپولز
circumstantiality U حاشیه پردازی
border U حاشیه گذاشتن
anconis U حاشیه تزئین
ancon U حاشیه تزئین
scholiast U حاشیه نویس
kerb U حاشیه پیاده رو
frilled U حاشیه دار
annotating U حاشیه نوشتن
friezes U حاشیه ارایشی
annotates U حاشیه نوشتن
annotated U حاشیه نوشتن
annotate U حاشیه نوشتن
frizzy U حاشیه دار
frizzly U حاشیه دار
bordered U حاشیه گذاشتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com